loading...
سایت تفریحی و سرگرمی |.:SMSAK:.
عضویت

http://up.faceloos.tk/up/fbpage/Pictures/royal.gif

آخرین ارسال های انجمن
.:admin:. بازدید : 219 سه شنبه 08 مرداد 1392 نظرات (0)

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانمون می گفت: املاها رو خودتون بنویسید چون من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده...

از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام که امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم!

ادم باهوشی هستم نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




یکی از بزرگترین بلاهای آسمانی تمیز کردن اتاق ادم توسط مامانه :|
لامصب تو خونه اگه شتر هم پرورش بدی دیگه پیدا نمیشه :|




دیروز مهمون داشتیم واسه افطار منم فرداش امتحان داشتم داشتم درس میخوندم.یدفه مامانم اومده تو اتاق(با مهمونامون)میگه خوب مچتو گرفتم دوباره تو فیس بوتی؟
من :/
فیس بوک:(
بازم من:؟
مامانه ضایع کنه من دارم عایا؟

  




یک دختر دایی دارم نابغه ای برای خودش...
زندایی ام مرغ میذاره برای افطار بهش میگه هر نیم ساعت بهش سر یزن که نسوزه
اونم هی هر نیم ساعت میره سر میزنه آخرشم بعد یکی دو ساعت زنداییم میاد
میبینه دختر داییم اصلا زیرگاز رو روشن نکرده بوده بعد هی میرفته سر میزده که نسوزه
یعنی عاشق همین باهوشی هاشم




با مامانم داشتیم مصاحبه جاستین بیبرنگاه میکردیم هی مجری میگف جاستین وبعد بقیه حرفشومیگفت یه دفعه مامانم برداشت گف ببین بااین که خارجین ولی بازم اسمشونو ایرانی میگن 
من :چه ربطی داش اونا اسمشونه ربطی به ایرانیو خارجی نداره
میگه ن نگاه اسمشو بازم به زبون فارسی میگه حالا هرچی من میگم مگه قانع میشه بعدآخرش گفت خفه شو احمق اینقدر رو حرف من زرنزن پسره بی عقل زبون نفهم
آیا واقعن من اینطوریم
لایک =حتمن این طوری هستی دیگه
لایک =قربون هرچی مامانه 
لغات فارسی)) ): 
زبون خارجی (((:
جاستین شلوار کردی داش عباس توحلقت 
آخه مامانه که من دارم 
عاشقشم الهی من فداش شم




خاله ام اینا دیشب اومدن خونمون،مامانم هندونه باشون اورد،وقتی خوردن خاله ام ظرفشو جمع کرد برد بشوره،پوست هندونه ها روی سینک بود خاله ام به مامانم میگه پوستاشو کجا بریزم؟مامان عزیزم میگه بذار باشه هانی میخوره،بخدا من فقط یه وقتا که تنش هندونه مونده با قاشق میخورم.مامانه آبرو بره من دارم؟
‏ من=:-((((((((((((
مامان و خالهام=:-)))))))))))))))
بره ناقلا=:-‏o




دوستان سلام 
این قضیه واسه چن روز پیشه... آقا این دختردایی ما رفت واسه ما ضرب‌المثل بزنه ... 
دختردایی گرام: سگ اصحاب کهف با بدان بنشست... خاندان نبوت..... ( مث اینکه اون لحظه متوجه عمق فاجعه شد سکوت کرد) 
خودش :0
دخترخالم :) 
من که به سگ اصحاب کهف تشبیه شدم :(




به مامانم میگم چرا بابا هر وقت برنامه مسافرت میزاره با ما مشورت نمیکنه شاید ما دوست داشته باشیم بریم یه جای دیگه یه شهر دیگه مامانم گفت باشه بهش میگم از این به بعد با تو هم مشورت کنه
هفت هشت روز بعد.....
بابام ساعت 4 صبح اومده تو اتاقم منو بیدار کرده ( استفاده از انواع روش هایی که میتونه باعث شه آدم از ترس سکته کنه) از ترس زبونم بند اومده یعنی داشتم سکته رو میزدم بهم میگه لیلا ما میخوایم با خونواده عموت بریم شمال تو میای؟ اگه نمیای بهت بگم حق نداری تنها تو خونه بمونی چون ما در رو قفل میکنیم بهش میگم یعنی برم تو کوچه بخوابم؟بابام میگه اون دیگه مشکل توئه بعد میگم بابا حالا کی میرین میگه میرین نه میریم ساعت 7 صبح الان ساعت 4:30 صبح
من:(((((((((((((((((
بابام:)))))))))))))))))
دموکراسی:((((((((((((((((((





عاقا داداشم با مخاطب خاصش اینقدر حرف میزنن که حتی اسم بچه ایندشون رو انتخاب کردن یه روزداداشم با مخاطب خاصش دعواش شد بهش گفت به جان مسیحا(بچه ایندشون)دیگه بهت زنگ نمیزنم تا اخر عمر نمیزارم مسیحا رو ببینی مخاطبش درحالی که گریه میکرد گوشی رو قطع کرد
من تو اون لحظه0-#
داداشم:)))
مخاطبش:))))
مسیحا کوچلو+-+
بچه های طلاق@_@
خب مغزتون توان تشنگی نداره روزه نگیرید




بابا بزرگم نصفه شبی مامان بزرگما از خواب بیدار کرده دعوا راه انداخته می گه از سر شب دارم خواب بد می بینم چرا منو از خواب بیدار نکردی به تو ام می گند زن؟!! 
مامان بزرگ: (◙_◙)
ما: (0_o)




خدایا منو از دست این خانواده بکش!!!
می خواهم برا خالم یه آهنگی رو بلوتوث کنم بهش میگم اسمت چیه؟ 
صاف صاف تو چشام نگا کرد و گفت:سارا!!!آخه شما بگید من سرم رو کجا بکوبونم؟بهش میگم اسم بلوتوثت رو میگم میگه:بهار.هنوز نفهمیدم چرا این اسم رو انتخاب کرده.




ﺑﭽﻪ ﻓﺎﻣﯿﻠﻢ 6 ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯿﺎ ﺑﻮﺳﺶ ﻛﻨﻢ ﺧﻮﺏ ﺷﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﻰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺧﺎﺹ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻮﺱ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺧﻮﺏ ﺷﻪ(((: !!! ﺍﯾﻨﺎ ﺑﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﻦ ﮎ ﺍﻓﻌﯿﻦ |:




دیروز صبح با بابام جر و بحثمون شد ، از خونه زدم بیرون.........
شب برگشتم میبینم رو جا کفشی نوشته : لطفا با سُم وارد نشوید!!!!
رو در پذیرایی نوشته : ورود حیوانات ممنوع!!!!
رو در اتاقمم نوشته : طویـــــــــــــــــله!!!!!!!!
الانم اومدم تو پرورشگاه نشستم تا پرونده های قدیمی رو بیارن با هم نگاه کنیم.....



دیشب افطاری رو بابام درس کرد. حالا بعد افطار بین مامان و بابام بحث شد که دسپخت کی بهتره. معیار سنجششونم من شده بودم. اونم با این وضعععع:
بابام: اگه خوب نبود پس چرا نازنین (من هستم) دو بشقاب پپپپپپپپر خورد؟
مامانم: اون آشغال خوره. هر چی بذاری جلوش میخوره!!!!
بابام: پس چرا دیشب دسپخت شما رو نخورد؟ ینی از آشغالایی که نازنین میخوره بدتر بوده دیگه؟
مامانم: سر افطار اشتها نداش بچه م. یه ساعت بعدش میومدی میدیدی عین خر داش میخورد!!!!!
من:|
خر:))))))))))))))))
دسپخت:|
افطار:|
تیم دوستانی که دنبال مامان بابای واقعیشون میگردن: بیا دنبال مامان بابای توام میگردیم حالا

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    چه مطالبی در وبسایت قرار بگیره
    عضویت

    آمار سایت
  • کل مطالب : 161
  • کل نظرات : 15
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 87
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 100
  • باردید دیروز : 95
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 330
  • بازدید ماه : 294
  • بازدید سال : 15,312
  • بازدید کلی : 89,060
  • کدهای اختصاصی
    بنر دوستان