کنارت در باران قدم میزنم.چتر برای چه؟خیال ک خیس نمیشود
.
.
.
میشنوى؟
دیگر صداى نفسم نمى آید!
به دار کشیده مرا،
بغض نبودنت
.
.
.
اگر لحظه ای به یادت آمدم زود بیرونم نکن. من ساعتها برای این لحظه بیادت بودم.
.
.
.
از من تو ذهنش یه بت بزرگ ساخته بود... بخاطر همین روزایی که خودم بودم.. باهم دعوا داشتیم
.
.
.
دراز میکشم،خیره میشوم به سقف،اشکهایم میچکند،سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی
.
.
.
غیرت مردانه ات کجاست؟ زمانی که معشوقه ات از تجاوز تنهایی رنج میکشد به جای درکش ترکش کردی
.
.
.
بوی خوشبختی میداد..
نمیدانم عطرش چه بود ؟
.
.
.
به جان چشمانت قسم:
اينبارآنچنان رفتني ام كه...كاسه هاي آب راقسم دهي،نه آن روزهابازميگردند...و نه من
.
.
.
گاهی خبر بگیر ببین اینی که به زور اسمشو گذاشتن زندگی چه جوری بدون تو به کام آرزو های یه آدم زهرش میشه
.
.
.
تمام نیمکتهای پارک دو نفره اند
بی خیال...
به درخت تکیه میدهم.
.
.
.
چرا روشن نمیشود...
نه شبم...
نه سیگارم...
نه تکلیفم...
...؟؟؟
.
.
.
سیگارهم نشدیم که ترک کردنمون سخت باشه
.
.
.
حالم راپرسیدند:
گفتم روبه راهم...
نمی دانند روبه راهی هستم،
که تو رفته ای
.
.
.
ایرادی ندارد،
این شبها من از تنهایی،
آه میکشم،
او در آغوش دیگری نفس عمیق می کشد.
.
.
.
گرمایی بوده ام همیشه...
ولی بین خودمان بماند...
سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد
.
.
.
بوی رفتن میدهی..
عطر تازه ای خریده ای ؟
.
.
.
کاش می شد
دنیا را
تا کرد و گوشه ای گذاشت،
مثل جانماز مادر
عضویت